خبرگزاری صابرین نیوز طی سلسلهیادداشتهایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان میپردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و حالا قسمت دهم آن پیش روی شماست.
از قسمت چهارم، به فصل دوم زندگی سید حسن نصرالله، یعنی «جنگ داخلی لبنان» وارد شدیم و طی 5 قسمت، به «ریشههای شکلگیری این جنگ» پرداختیم. از قسمت پیشین از نظر تاریخی وارد مقطع جنگ داخلی لبنان شدیم و ماجرای «فاجعه عین الرمانة» را به عنوان مبدأ شروع جنگ داخلی تشریح کردیم. جنگ لبنان، یکی از مهم͏ترین مقاطع تاریخ لبنان است؛ جنگی که بیش از 150 هزار کشته و صدها هزار زخمی را به دنبال داشت و نزدیک به 15 سال به طول انجامید. بزرگترین زخمی این جنگ، کشور لبنان بود که دچار چنان جراحتهایی شد که التیام آن زمان زیادی برد.
همان طور که در قسمت پیشین تشریح شد، بازیگر اصلی فاجعه عین الرمانة، «حزب کتائب» به رهبری «پی͏یر الجمیل» بود. این حزب و مؤسس آن را در قسمت͏های هفتم و هشتم به تفصیل معرفی کرده͏ایم. یکی از مهم͏ترین ویژگی͏های این گروه، دریافت کمک͏های مالی از رژیم صهیونیستی و ارائه تعریفی از هویت ملی لبنان بود که این هویت را در تقابل با «اکثریت مسلمان» و «همسایگان عربی» (مشخصا فلسطین و سوریه) تعریف می͏کرد و این آمادگی را داشت که برای مقابله با عرب͏های مسلمان و تقویت جایگاه خود در میان مسیحیان افراطی، با اسرائیل و غرب همکاری کند.
پییر الجمیل در جمع اعضا و هواداران حزب کتائب لبنان
از نظر صهیونیستها، کتائب مطمئنترین تشکیلات برای پیشبرد توطئه «جنگ داخلی لبنان» بود.
در همین راستا آن͏ها تعمداً دست به اقداماتی زدند تا در لبنان جنگ داخلی ایجاد شود. در این زمینه شواهد تاریخی کافی وجود دارد و ما در قسمت آینده به آنها می͏پردازیم. در این قسمت و قسمت بعدی، به این پرسش پاسخ می͏دهیم که در سال͏های منتهی به 1975 (شروع جنگ داخلی) چه اتفاقاتی در لبنان رخ داد که اسرائیل به دنبال درگیر کردن لبنان از داخل و ایجاد جنگ داخلی برود؟
اهمیت این پرسش به آن͏جا برمی͏ گردد که بسترهای شکل͏گیری مقاومت اسلامی لبنان را بهتر درک کنیم. آیا مقاومت اسلامی لبنان یک پدیده خلع الساعه بود یا با انباشت تجارب ملت لبنان طی دهه͏های مختلف شکل گرفت؟ پیش͏تر توضیح داده͏ایم که جنگ داخلی لبنان را باید نقطه عطف زمانه «سیدحسن نصرالله» دانست که مسیر زندگی وی را تغییر داد. اولاً «حزبالله لبنان» و شمایل فعلی «مقاومت اسلامی لبنان» نتیجه مستقیم – و به تعبیری: فرزند – جنگ داخلی لبنان است؛ ثانیاً شخص سیدحسن نصرالله نیز زندگیاش در اثر این جنگ داخلی کاملاً دگرگون شد. در اثر این جنگ، خانوادهاش از بیروت به جنوب بازگشتند و نهایتاً سیدحسن راهی عراق شد تا با شهید «سیدعباس موسوی» آشنا شود و در مسیر جهاد و مقاومت قرار گیرد.
چرخش «شهابی͏ها» و در ادامه چرخش «شارل حلو»؛ اسرائیل به دنبال یارگیری مستقیم در لبنان!
اولین نکته͏ ای که در این خصوص باید مورد توجه قرار گیرد، ناظر به معادلات داخلی لبنان است. در قسمت ششم، ماجرای قیام مسلمانان لبنان در سال 1958 را تشریح کردیم. بعد از این ماجرا، «فؤاد شهاب» به ریاست جمهوری رسید و با همکاری رئیس مجلس و نخست͏وزیر وقت، جناح مهمی در لبنان تشکیل داد که به «شهابی͏ها» (مدرسه شهابی) معروف شدند.
فؤاد شهاب در کنار جمال عبدالناصر
فؤاد شهاب بعد از رسیدن به ریاست جمهوری، به سمت موازنه میان مصر و غرب رفت و روابط نزدیکی با مصر و کشورهای عربی برقرار کرد.
مهم͏ترین ویژگی شهابی͏ها این بود که به جای تأسیس یک حزب و رقابت سیاسی، به سمت شبکه͏سازی در سطوح امنیتی، نظامی و سیاسی رفتند و توانستند در نهادهای حاکمیتی دست بالاتر را به دست آورند. یکی از اقتضائات این رویکرد، حرکت به سمت «ملی͏گرایی» و رویکردهای «شمول͏گرا» بود که بتوانند با عمده احزاب سیاسی – خصوصاً اکثریت مسلمان – همکاری کنند. از دیگر ویژگی͏های آنان تلاش برای نمایندگی سطحی از «اعتدال» و «میانه͏روی» بود؛ به طوری که از گرایشات افراطی فاصله بگیرند. آن͏ها در سیاست خارجی، فرزندان فرانسه بودند و فؤاد شهاب با فشار فرانسه به ریاست جمهوری رسید؛ اما – از ابتدایی دهه شصت – با کاهش وزن فرانسه در معادلات جهانی، به سمت موازنه میان «غرب» (فرانسه و آمریکا) و «مصر» رفتند. در این میان، تلاش برای رویکردهای ملی، شمولگرایی نسبت به مسلمانان و جلب نظر آنان و هم͏چنین موازنه میان فرانسه و مصر باعث شد تا در سیاست خارجی، رویکرد تندی نسبت به رژیم صهیونیستی بگیرند.
در سال 1964، نخستین تقابل جدی میان نگاه افراطی و نگاه میانه͏رو در میان مارونی͏ها بروز پیدا کرد. در آن زمان گزینه جناح شهابی برای ریاست جمهوری، «الیاس سرکیس» بود و در مقابل افراطیون به دنبال ریاست «پی͏یر الجمیل» بودند. شهابی͏ها در لحظه آخر، طرح جدیدی را در انداختند که معادلات افراطیون را به هم زد و مانع رسیدن آنها به ریاست جمهوری شد. طبق این طرح، «شارل حلو» – که از مؤسسین حزب کتائب بود – راه خود را از پییر الجمیل جدا کرده و به شهابی͏ها پیوست. در مقابل شهابی͏ها به مدل «کرامی-حلو» رسیدند تا به نوعی خودشان در شکاف میان نخست͏ وزیر و رئیس جمهور ایستاده و حرف آخر را در فضای حقیقی قدرت بزنند. در آن زمان «رشید کرامی» منتهی͏الیه سنی͏های عربگرا بود که به ائتلاف با شهابی͏ها روی آورد و در مقابل «شارل حلو» منتهی͏الیه مارونی͏های غربگرا بود که با شهابی͏ها به ائتلاف رسید. در واقع، این مدل کمک کرد تا شهابی͏ها بزرگترین ائتلاف سیاسی را در برابر افراطیون تشکیل دهند. به این ترتیب در انتخاب رئیس جمهور از میان 99 رأی، تنها 5 نفر به پی͏یر الجمیل رأی داده و شارل حلو با رأی قاطع 92 نماینده به ریاست جمهوری رسید.
عکسی نمادین از فضای سیاسی لبنان در زمان به قدرت رسیدن شارل حلو
پایین از راست: فؤاد شهاب، شارل حلو؛ بالای سر آنها «الیاس سرکیس» ایستاده است.
چرخش سیاسی شارل حلو، باعث کینهتوزی عمیق پییر الجمیل شد؛ به طوری که برای زمین زدن همحزبی سابق خود حاضر به همکاری با اسرائیل باشد.
ظهور جناح جدید؛ همسویی آشکار با رژیم صهیونیستی
«پی͏یر الجمیل» در این ماجرا، زخم بسیار سختی خورد و شارل حلو را خائن میدانست. در طول 6 سال ریاست وی نیز تلاش زیادی کرد تا دولت را تضعیف و موقعیت شارل حلو را تخریب کند. در همین راستا، نفوذ و مداخله اسرائیل در لبنان نیز افزایش یافت. طی دوره ریاست شارل حلو، دو رویداد مهم «جنگ 6 روزه» و «قرارداد قاهره» به وقوع پیوست. در جریان جنگ 6 روزه، ارتش لبنان دست به اقدام خاصی نزد و بیطرف ماند؛ اما «رشید کرامی» نخست͏وزیر وقت به صورت رسمی حمایت لبنان از ائتلاف عربی را اعلام کرد. همین موضوع دستاویزی شد تا ارتش اسرائیل جنوب لبنان را اشغال کند و به این ترتیب بخشی از خاک لبنان به اشغال اسرائیل درآمد. به موازات آن، تل͏آویو در معادلات داخلی لبنان نیز حضور پررنگ͏تری پیدا کرد و به دنبال مهره͏چینی و جلب همپیمان رفت.
جلو (راننده): پییر الجمیل؛ عقب: ریمون اده و کمیل شمعون
این تصویر نمادین، واقعیت «پیمان سهجانبه» را به خوبی نشان میدهد.
در همان روز اول جنگ 6 روزه، از جناح سیاسی جدیدی در لبنان رونمایی شد که در همان گام اول، مواضعی در راستای منافع اسرائیل را اختیار کرد. این جناح بعداً به «پیمان سه͏جانبه» معروف شد و اجزاء آن «حزب کتائب» به رهبری «پی͏یر الجمیل»، «حزب ملی͏گرایان آزادی͏خواه» (الوطنیین الأحرار) به رهبری «کمیل شمعون» و «حزب مجمع ملی» (الکتلة الوطنیة) به رهبری «ریمون اده» بودند. مهم͏ترین ضلع و عملا رهبری این جناح در اختیار «پی͏یر الجمیل» بود. یک سال بعد مشخص شد که این پیمان مشترک از ماه مارس 1967 تأسیس شده بود؛ اما هر سه طرف توافق کرده بودند تا این همکاری و هماهنگی را در سطح محرمانه حفظ کنند و چند ماه بعد با آغاز جنگ 6 روزه – در راستای منافع اسرائیل – به صورت علنی از پیمان خود رونمایی کردند.
یاسر عرفات و تعدادی از سران سازمان آزادیبخش فلسطین در کنار احزاب چپگرای لبنانی
مبنای شکلگیری پیمان سهگانه، مقابله با فعالیت فلسطینیها در لبنان بود و در انتخابات 1968 با سوار شدن بر روی موج «فلسطینیهراسی» در میان مسیحیان لبنان، موفق شدند 30 کرسی پارلمان را به دست بیاورند.
در جریان انتخابات 1968 این ائتلاف توانست 30 کرسی از مجموع 99 کرسی پارلمان را به دست بیاورد. آن͏ها هم͏چنان در اقلیت باقی مانده و نتوانستند دولت تشکیل بدهند؛ اما در داخل بیت مسیحی از مجموع 54 کرسی، موفق شدند 26 کرسی را به صورت مستقیم در اختیار بگیرند و 4 کرسی نیز به حزب داشناک تعلق گرفت که در این انتخابات با آنان وارد ائتلاف شده بود. در واقع جناح مقابل به اتکای مسلمانان توانست دولت تشکیل بدهد؛ زیرا این ائتلاف افراطی تنها 4 کرسی از مجموع 45 کرسی مسلمانان پارلمان را به دست آورد. محور اصلی شعارهای انتخاباتی این جناح، «مخالفت با فعالیت سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان» بود. در مقابل جناح حاکم به حمایت از فعالیت سازمان آزادیبخش پرداخت که این موضوع در جریان «توافق قاهره» نهایی شد.
جمعبندی
جنگ 6 روزه در سال 1967 باعث شد تا ارتش رژیم صهیونیستی وارد جنوب لبنان شود. در آن زمان، ایالات متحده – به درخواست رئیس وقت لبنان (شارل حلو) – وساطت کرد تا صهیونیستها به سمت بیروت نروند و در همان جنوب توقف کنند. تلآویو این موضوع را پذیرفت؛ اما تلاش کرد در عرصه سیاسی لبنان برای خود نیروی نیابتی یا متحد بسازد تا آنها منافع اسرائیل را در بیروت دنبال کنند.
در چنین بستری «پیمان سهجانبه» اعلام موجودیت کرد و سران آن موفق شدند جناح قدرتمندی را در داخل لبنان به وجود بیاورند. این پیمان از همان نخستین موضعگیری خود (روز اول جنگ شش روزه) تا کشاندن لبنان به جنگ داخلی، همواره در صف نخست مبارزه با فلسطینیها در لبنان بودند و تلاش میکردند از این طریق منافع رژیم صهیونیستی را تأمین و خواستههای آن را برآورده سازند.
انتهای پیام/