گروه سیاسی خبرگزاری صابرین نیوز– «نزدیک به یکسال بود که وارد سازمان اطلاعات شده بودم؛ شاه تصمیم گرفت که با اسرائیلیها رابطهی خیلی نزدیکتری داشته باشد و در نتیجه رئیس این سازمان که در آنموقع سرلشکر بختیار بود و من با عدهای از کسانی که همراهش بودند برای کارهای تلگراف و غیره با یک هواپیمای DC3 ارتشی از آبادان ظاهراً به مقصد جاسک و در عمل برای پرواز از روی عراق و عربستان و اردن به اسرائیل رفتیم و آنجا هم در نیمههای شب رسیدیم و فوری هم سربازان اسرائیلی کاغذهای آمادهای که داشتند تمام علامتهای هواپیمای ایران را پوشاندند. اولین باری بود که ما شروع کردیم با آنها دیگر جداً به مذاکره پرداختیم و مأموریت من این بود که تمام قسمت همکاریهای اقتصادی که ما میتوانیم با اسرائیل داشته باشیم شروع بکنیم.»
اینها بخشی از اظهارات علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد در دوره محمدرضا پهلوی بود که پیش از تصدی پست وزارتخانه، در ساواک فعالیت میکرد و از نحوه شروع روابط نزدیک بین ایران و اسرائیل سخن میگوید.
خبرگزاری صابرین نیوز بهمناسبت آغاز دهه فجر و همچنین تحولات منطقه، به بازخوانی روابط شاه پهلوی و اسرائیل و خیانتهای این رژیم به ملت ایران در پیش از انقلاب و خوشخدمتیهای شاه به صهیونیستها میپردازد.
روابط بین ایران و اسرائیل از زمان تشکیل این رژیم در اردیبهشت 1327 تا مردادماه 1332، حرکتی سینوسی داشت. کابینه ساعد مراغهای در 23 اسفند 1328 اسرائیل را بهصورت دوفاکتو (موقتی و غیررسمی)، شناسائی و به رسمیت شناخت و در نهایت دولت اسرائیل به عضویت سازمان ملل متحد درآمد.
ویلیام شوکراس نویسنده کتاب آخرین سفر شاه، با استفاده از اسناد بایگانی اسرائیل میگوید: «شناسایی دوفاکتو اسرائیل تصمیم شخصی شاه نبوده است؛ بلکه محمدساعد مراغهای با مطالبه 400 هزار دلار (رشوه از اسرائیلیها) موافقت هیأت وزیران را جلب و شاه را متقاعد ساخت که این شناسایی، خدمت به منافع ملی ایران است.»
با اینحال بعد از روی کار آمدن دولت محمد مصدق و همراهی وی با آیتالله کاشانی که از معترضان جدی به تشکیل رژیم اسرائیل بود، دولت ایران شناسایی و به رسمیت شناختن اسرائیل را پس گرفت.
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدق، محمدرضا پهلوی که بازگشت به قدرت خود را مدیون آمریکا بود تلاش کرد تا با بلوک غرب و به ویژه همپیمانان آمریکا روابط نزدیکی داشته باشد که یکی از آنها اسرائیل بود. اسرائیل نیز متقابلاً به ایران به دو جهت عمده احتیاج داشت؛ اولی بر سر مسئله نفت و دیگری آنکه ایران بهعنوان یک کشور مسلمان، در مقابل سایر کشورهای اسلامی آن زمان بهویژه اعراب در کنار اسرائیل بایستد.
جنگ 1967؛ پشتیبانی از اسرائیل با نفت
«شاه ایران از مهمترین اشخاصی بود که اسرائیل را به جنگ 1967 تحریک کرد و این جنگ تاثیر زیادی در نزدیکی دو طرف داشت. مخصوصاً پس از اینکه مصر کانال سوئز را بست و مانع صدور بخش اعظمی از نفت ایران به اروپا شد که این اتفاق باعث شد تا اسرائیل، شاه ایران را برای تأسیس خط لوله ایلات – عسقلان تشویق کند. خط لولهای که نفت ایران را از دریای سرخ به دریای مدیترانه منتقل میکرد و بهگونهای کانال سوئز را دور میزد. پس از بازگشایی کانال سوئز بود که کارآیی این خط لوله غیراقتصادی شد و آخرین باری که از این خط لوله استفاده شد در اواخر سال 1978 بود.»
این بخشی از گزارش روزنامه هاآرتص اسرائیل در سال 2013 درباره جنگ 6 روزه در 1967 بین اعراب و رژیم صهیونیستی بود.
قبل از شروع جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل، «جمال عبدالناصر» رئیس جمهوری وقت مصر، با بستن خلیج عقبه به روی کشتیهای اسرائیلی و نیز انعقاد پیمان اتحاد نظامی با سوریه و اردن، بهانه لازم را برای شروع جنگ بهدست اسراییلیها داد.
در بامداد پنجم ژوئن 1967 میلادی، جنگندههای رژیم صهیونیستی طی یک عملیات غافلگیرانه و از پیشتعیینشده و تائید آمریکاییها، از مرزهای هوائی سه کشور مصر، سوریه و اردن گذشتند و به مدت دو ساعت تمام و مداوم پایگاههای هوایی این سه کشور را بهشدت مورد حمله قرار دادند که به این ترتیب، سومین جنگ بزرگ رژیم اشغالگر قدس و کشورهای عربی آغاز شد، که طی این درگیری و جنگ شش روزه (تا دهم ژوئن 1967) اراضی زیادی را بهدست آورده که تا حال نیز جزء مناطق اشغالی بهحساب میآید.
رژیم پهلوی تا سال 1967 میلادی به ظاهر در کنار اعراب در برابر اسرائیل قرار داشت. این موضع ایران بعد از سفر ملک فیصل پادشاه عربستان در دسامبر 1965 به تهران و یا حتی عبدالرحمن عارف، رئیس جمهور عراق در مارس 1967 به وضوح احساس میشد.
در سفر محمدرضاشاه به عربستان و سخنرانی در ضیافت شام ملک فیصل نیز وی به همین همراهی اشاره میکند و میگوید: «اعلیحضرت(خطاب شاه به فیصل سعودی) اشاره فرمودند که ایران با اتخاذ رویه خود، در مواقعی که در بعضی از ممالک اسلامی پیشآمدهای ناگواری میشد، باعث سرور و قدردانی شده است. ایران چرا این کار را کرد؟ به دو علت؛ اول برای اینکه ما هم مسلمان هستیم، دوم برای اینکه ایران همیشه در دنبال حق میایستد. پس چه عیبی دارد که عموم مسلمین از عرب و غیرعرب در تحت تعالیم عالیه اسلام دنبال حق بگردند و در پشت آن بایستند.»
با اینحال بعد از جنگ 6 روزه ورق تحولات کاملاً برگشت و ایران همراهی خود با اسرائیل را از پس پرده به صحنه آورد و به نمایش گذاشت.
طی شش روز نبرد، ایران تولید نفت خود را افزایش داده و قبل و پس از آن هم بهدلیل تحریمهایی که از سوی اعراب در مقابل اسراییل اعمال شده بود بهعنوان تنها تامینکننده منابع نفتی اسراییل درآمد؛ دکتر الزیات، وزیر خارجه وقت مصر، طی بیانیهای اعلام کرد: “نفتی که اسراییل در حال حاضر از آن استفاده میکند از طریق خلیج فارس به ساحل خلیج ایلات (استان جنوبی اسراییل) منتقل میشود. بنابراین یکی از کشورهای عربی و یا ایران منابع انرژی اسراییلیها را تامین میکنند.”
براساس سندی در ساواک دو روزنامه معروف دولتی آن زمان(اطلاعات و کیهان) از عوامل اسرائیل پول دریافت کرده بودند تا اخبار جنگ را پوشش دهند.
براساس سند زیر روزنامههای اطلاعات و کیهان برای انتشار روزنامه در روز جمعه از اسرائیل پول دریافت کردند. در این سند آمده است: «…برابر اطلاع واصله در جریان جنگهای اسرائیل و اعراب در خردادماه جاری، روزنامه اطلاعات و کیهان در نظر داشتند طبق معمول ایام تعطیل روزنامه منتشر ننمایند، ولی عوامل اسرائیل توسط سفارت آمریکا مبلغ یکصد و بیست میلیون ریال به این دو روزنامه پرداخت میکنند تا روزهای تعطیل نیز به انتشار روزنامه پرداخته و پیروزیهای اسرائیل را بهموقع به اطلاع مردم برسانند.»
همکاری نظامی بین ایران و اسرائیل
همکاری نظامی بین ایران و اسرائیل جنبههای مختلفی داشت؛ از ارتباط بین ساواک و موساد که گزارش مجزایی میطلبد تا خرید و فروش و ساخت مشترک تسلیحات نظامی. کمال حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی ارتش در دوره پهلوی از توافق با اسرائیلیها برای ساخت موشک هارپون زیردریایی در تابستان سال 57 میگوید: «من با کاپیتان Barkai صحبت کردم، همان تابستان انقلاب؛ کاپیتان Barkai فرمانده نیروی دریایی اسرائیل مهمان من بود و این توافق را کردیم که ما برای آینده این زیردریایی، harpoonها را دوگانه بسازیم». (مصاحبه حبیباللهی با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد)
ارتشبد طوفانیان مسئول خریدهای خارجی نظامی در زمان شاه بود؛ وی در خاطرات خود اذعان میدارد که سفارت اسرائیل در تهران وابسته نظامی داشت و روابط نظامی بین دو رژیم در سطح بالایی بود و ما از آنها سلاح میخریدیم و اعتراف میکند “هم من آنجا نماینده داشتم هم ساواک داشت”: «از آنها توپ 106 ضدتانک خریدم… یوزی که دست هر کسی در هر کشوری بود، واضح است که هر کسی نگاه میکرد یوزی ساخت اسرائیل است دیگر. ما از آنها انواع مورتارها را خریدیم(نوعی خمپاره انداز)…. من چندین سفر به اسرائیل رفتم و با اسرائیل همکاریهای نزدیک داشتم…. موشهدایان محققاً به ایران آمد، شیمون پرز محققاً به ایران آمد.»
اما آنچه در خاطرات طوفانیان و سایر وابستگان به رژیم پهلوی نیامده اما خود اسرائیلیها به آن اذعان دارند، کلاهبردی از ایران بر سر پروژه موشکی شکوفه بود. ایران و اسرائیل یک پروژه مشترک موشکسازی در ایران را آغاز کرده بودند که این پروژه اسمش را از نمونهای از موشکهای اسرائیلی به نام «شکوفه» گرفته بود.
در ژوئیه 1977 حسن طوفانیان در سفری که به اسرائیل داشت، به دیدار موشهدایان، وزیر جنگ اسرائیل رفت. در این جلسه، طرف ایرانی نگرانی عمیق خود را از توسعه فناوری موشکی هند و پاکستان و بهخصوص عراق ابراز کرد. در ادامه پیرامون ذینفع بودن ایران از توسعه پروژه شکوفه بحث انجام شد و در طی یکسال بعد از این ملاقات، ایران مبلغ 280 میلیون دلار حاصل از فروش نفت خود را به این پروژه اختصاص داد.
برای پشتیبانی از این پروژه، ایرانیان شروع به ساخت یک سری از تأسیسات در نزدیکی سیرجان که در جنوبشرقی ایران کردند. در اواخر سال 1977، همکاری دو کشور در تلاش برای مونتاژ موشکهای آمریکایی و با تجهیزات ساخته شده توسط اسراییل که توانایی مجهز شدن به کلاهک هستهای را دارا بودند، دیده میشد. ترکیبی از ناوبری موشک آمریکایی و تجهیزات راهبری و مورد مهم آنکه اسراییل مجاز به اشتراکگذاری آن تجهیزات با دیگر کشورها نبود.
با شروع انقلاب اسلامی مهندسین اسراییلی و تمام کسانی که با این پروژه همکاری میکردند به اسراییل برگشتند و همه نقشهها و نمودارهای مربوط به این پروژه را در ایران نابود ساخته و هر آنچه که در اختیار خودشان بود را از یک راه محافظت شده دیپلماتیک خارج کردند اما آنچه عائدی ایران از این طرح بود خرج میلیاردها دلار و آزمایشات موشکی ناموفق در ایران بود اما اسرائیل از این پروژه برای منافع و پیشرفت تسلیحاتی خود استفاده کرد.
«رونن برگمن» نویسنده اسراییلی در کتاب «سه دهه جنگ با ایران» طی مصاحبه با مقامات ارشد نظامی اسراییل کلاهبرداری اسراییل از ایران را افشا کرد. بر اساس اسناد تراز اولی که در دهههای بعد انتشار یافت، پروژه شکوفه یک کلاهبرداری بزرگ اسراییل از ایران بوده است. برگمن در روزنامه «یدیعوت آحارونوت» مقاله ای با عنوان «جنگ پنهان اسرائیل در ایران» منتشر کرد که در اینخصوص با یک مقام بسیار عالیرتبه در وزارت دفاع اسراییل به نام «یاکوف شاپیرو» که در جریان این پروژه قرار داشتهاست، گفتگو انجام شده بود.
وی مدتی بعد، مجموعه این مطالب را در قالب کتابی تحت عنوان «سه دهه جنگ با ایران» چاپ و منتشر نمود. برگمن، در این گفتگو چگونگی کلاهبرداری اسراییل از شاه و مقامات رژیم سلطنتی را چنین افشا کرد:«در حالیکه مقامات وقت ایران از این پروژه و به تصور خود پیشبرد آن حتی دور از چشم آمریکا خرسند بودند، اسراییل به دقت آنان را جهت تأمین منافع خود فریب داده بود. بر اساس نقشه اسراییل، ایران در جریان این پروژه برخلاف تصور مقامات عالی ایران تنها به تکنولوژی از رده خارج دست مییافت اما اسراییل خود از سرمایه یک میلیارد دلاری ایران برای ساخت نسل جدید تسلیحات اختصاصی برای خودشان استفاده میکرد. یاکوف شاپیرو، ادامه داده بود که در ایران با ما مانند پادشاهان رفتار میکردند. میزان تجارات ما با آنها بسیار بالا بود. بدون روابط ایران ما پول کافی برای توسعة تسلیحاتی که در حال حاضر در خط اول دفاع دولت اسرائیل هستند را نداشتیم.»
در گزارش بعدی درباره روابط دیپلماتیک بین شاه و اسرائیل و همچنین نقش مصر در روابط بین رژیم پهلوی و رژیم صهیونیستی صحبت خواهیم کرد.
انتهای پیام/