به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری صابرین نیوز، خبرگزاری صابرین نیوز طی سلسله یادداشتهایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان میپردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و حالا قسمت هفتم آن پیش روی شماست.
از قسمت چهارم، وارد فصل دوم زندگی وی، یعنی «جنگ داخلی لبنان» شدیم و به ریشههای شکلگیری این جنگ پرداختیم. کودکی سید به شکل بارزی با فضای آن روزهای منتهی به جنگ داخلی گره خورده است. اگر جنگ داخلی را پدیدهای خلق الساعه ندانیم، باید بپذیریم که فضای دوران کودکی و نوجوانی سیدحسن نصرالله منطبق با روزهای منتهی به جنگ است. به ویژه آنکه – با توجه به توضیحات ارائه شده در قسمتهای پیشین – دوران کودکی و نوجوانی سیدحسن نصرالله متفاوت از عموم لبنانیها بوده و دقیقا در متن شکاف منجر به جنگ زیسته است؛ یعنی در محله سکونت آوارگان فلسطینی و در حاشیه مناطق مسیحینشین.
از این منظر، بازخوانی آن روزها و محیط زندگی سیدحسن نصرالله از اهمیت به سزایی برخوردار است. در خلال این بازخوانی تلاش میکنیم ریشهها و پیامدهای این جنگ و تأثیر آن بر شکلگیری بینش و شخصیت رهبر پیشین حزبالله لبنان را مورد واکاوی قرار دهیم.
در قسمت ششم، به «نخستین عملیات نظامی ایالات متحده در منطقه غرب آسیا» پرداختیم؛ عملیاتی که تنها دو سال پیش از تولد سید حسن نصرالله انجام شد و تا 17 سال بعد جامعه لبنان از تبعات آن رنج میبرد و نهایتاً کار را به جنگ داخلی کشاند! بازیگر اصلی این رویداد، لجاجت «کمیل شمعون» رئیس جمهور وقت لبنان بود. اما این واقعه، یک بازیگر بسیار مهم داشت؛ بازیگری که رسماً مزدور رژیم صهیونیستی بود: «پییر الجمیل».
در این قسمت، به شخصیت این فرد و تأسیس حزب وی (کتائب) میپردازیم. آنها را باید جدیترین مزدوران اسرائیل در گذشته دانست. در واقع این حزب، تابوی مزدوری برای دشمنان لبنان را از بین برد و تعریف دیگری از هویت لبنانی ارائه میداد؛ تعریفی که لبنانی را به عنوان «مخالف سوریه و فلسطین» و «متحد اسرائیل و غرب» نشان میدهد.
در قسمت آینده نیز به نقش آنان در کشتار مسلمانان در سال 1958 و ارتقای نقشآفرینی حزب کتائب در ساحت سیاسی لبنان میپردازیم که نهایتاً به شروع جنگ داخلی لبنان منتهی شد.
در اهمیت این بحث باید گفت امروزه نیز فضای سیاسی لبنان تا حد زیادی متأثر از حرکتی است که «پییر جمیل» (در عربی «بیار الجمیل») آغاز کرد. دو حزب «الکتائب» (به رهبری «سامی الجمیل») و «القوات» (به رهبری «سمیر جعجع») امتداد یا فرزندان آن جنبش هستند. به نوعی میتوان گفت مقاومت اسلامی لبنان نیز در واکنش به همین مزدوران رژیم صهیونیستی به وجود آمد و یکی از مسائل جدی حیات و جهاد شهید سیدحسن نصرالله – تا آخرین روز – مواجهه با همین مسئله بود. به همین جهت، در این شماره به صورت خاصتر تاریخچه حزب کتائب و «پییر الجمیل» را تا ابتدای وقوع جنگ داخلی لبنان مورد توجه قرار میدهیم.
نیاز فرانسه به مزدوران داخلی در لبنان
از پیش از فروپاشی عثمانی، لبنانیها برای استقلال تلاش میکردند. هماکنون در مرکز شهر بیروت، میدانی به اسم «ساحة الشهداء» وجود دارد که به اعدام فعالین استقلالطلب لبنانی در سال 1916 برمیگردد. توضیح اینکه لبنان از حدود سال 1860 دارای سطحی از خودمختاری بود؛ به عبارت دیگر یک ایالت نیمهخودمختار در قلمرو عثمانی به حساب میآمد. اما در سال 1915 همزمان با انقلاب بزرگ عربی و تلاش عربها برای استقلال، حکومت عثمانی خودمختاری در لبنان را لغو کرده بود که اعتراضات گستردهای را برانگیخت.
در سال 1916 لبنانیها برای استقلال قیام کردند که با سرکوب سخت عثمانی مواجه شد. با فروپاشی عثمانی، لبنان به طور طبیعی بخشی از کشور سوریه بود و حکومت فرانسه در سال 1920 سوریه بزرگ را اشغال کرد. در این دوره، فرانسویها سوریه بزرگ را به 6 اقلیم فدرال تقسیم کردند که یکی از آنها اقلیم «لبنان الکبیر» (لبنان بزرگ) به مرکزیت بیروت و با حکمرانی مسیحیهای مارونی بود.
از همان زمان در سوریه بزرگ قیامهایی علیه اشغالگری فرانسه انجام میشد که اوج آنها قیام «سوریه بزرگ» (الثورة السوریة الکبرى) بود که طی سالهای 1925 تا 1927 دنبال شد و در آن زمان، لبنان نیز همراه با دیگر بخشهای سوریه بزرگ قیام کردند. در همین حین، فرانسه برای مهار لبنانیها، به مارونیهای لبنان وعده استقلال این کشور را داد و به این ترتیب در می 1926 قانون اساسی کشور لبنان به عنوان کشور تحت قیمومیت فرانسه تصویب و استقلال آن از سوریه به وسیله پاریس رسمیت یافت!
با این حال، مبارزات مردم سوریه برای استقلال همچنان ادامه یافت و مسلمانان لبنان نیز با آنها همدلی و همراهی میکردند. در سال 1930 این مبارزات وارد مرحله جدیدی شد و در سال 1936 فرانسه رسما معاهده استقلال سوریه را امضا کرد. در آن فضا، این فرض مسلم شده بود که فرانسه نمیتواند در بلندمدت در این منطقه باقی بماند و وضعیت لبنان و سوریه بعد از خروج فرانسه متفاوت خواهد شد.
تأسیس «کتائب»؛ نیروی نیابتی فرانسه
در همین فضا، فرانسه به متحدین مارونی خود هشدار داد که باید خود را برای آینده لبنان و فردای پساخروج نظامی فرانسه آماده کنند تا به عنوان متحدین بومی و نیروی نیابتی پاریس عمل کنند. دقیقا در چنین بستری، در سال 1936، «حزب الکتائب اللبنانیة» تأسیس شد.
در چنین بستری از سال 1939 جنگ جهانی دوم آغاز و فرانسه در قلمرو خود در خاورمیانه (سوریه و لبنان) حالت فوقالعاده یا اضطراری اعلام کرد. در چنین وضعیتی، حزب کتائب هم فعالیتهای سیاسی خود را ابتدا متوقف کرد و تنها واحد نظامی همسو با فرانسه تشکیل داد تا اصطلاحاً «از جمهوری لبنان در برابر همسایگان (سوریه و فلسطین)» حفاظت کنند!
برای درک میزان وابستگی حزب کتائب به فرانسه، کافی است وضعیت آنها را با «بشارة خوری» و پیشگامان استقلال لبنان مقایسه کنیم. «بشارة خوری» یک مسیحی مارونی بود که از سال 1926 با فرانسه همکاری داشت. او در سال 1934 به موازات تلاش سوریها برای استقلال، حزب «الدستوری» را تأسیس و برای استقلال لبنان تلاش میکرد. از قضا یکی از حساسیتهای ویژه وی، تلاش برای عدم ادغام سوریه و لبنان و حفظ استقلال لبنان نسبت به سوریه بود؛ اما همزمان برای استقلال از فرانسه هم تلاش میکرد. در آن فضا، رقیب آنها حزب «الکتلة الوطنیة» به ریاست «امیل اده» بود که سطحی از همکاری با فرانسه را تجویز میکرد و همزمان خواستار تحکیم برخی پایههای دولت جدید لبنان (مانند تشکیل ارتش فراگیر) بود.
در چنین وضعیتی، «حزب کتائب» حتی از «الکتلة الوطنیة» هم تندتر رفت و اساساً کمترین زاویهای با فرانسه نداشت و تمام حساسیتش صرفاً در مقابله با مسلمین و مرزبندی با «فلسطین» و «سوریه» بود! برای توضیح بهتر باید گفت «بشاره خوری» بر تدوین قانون اساسی و اعلام رسمی استقلال لبنان تأکید میکرد و همین موضوع باعث شد تا فرانسویها وی را به زندان بیندازند. در مقابل، «امیل اده» اصل ضرورت استقلال (از فرانسه) را تأیید میکرد؛ اما معتقد بود زمان آن نرسیده است! در این میان «پییر الجمیل» رهبر حزب کتائب اساساً در مورد خروج نظامیان فرانسوی و استقلال کامل لبنان سکوت میکرد و تمام حساسیتش صرفاً در مورد نزدیکی یا اتحاد لبنان با همسایگان مسلمانش بود! در همین دوره، حزب کتائب نشریه «العمل» را منتشر میکرد که نیمی از آن به زبان عربی و نیم دیگر به زبان فرانسوی بود!
بالاخره در سال 1943، رئیس جمهور وقت لبنان (بشاره خوری) استقلال این کشور را اعلام و نظامیان فرانسوی نیز در سال 1946 برای همیشه سوریه و لبنان را ترک کردند تا استقلال این کشور قطعی و تثبیت شود.
در جستجوی کارفرمای جدید؛ چرخش کتائب به سمت رژیم صهیونیستی
با خروج کامل فرانسویها، حزب کتائب نیز وزن خود را در فضای سیاسی لبنان از دست داد و تا پایان آن دهه تنها اقدام معنادار آنها تداوم چاپ روزنامه العهد بود که نیمی از صفحات آن به زبان فرانسوی بود. آنها در انتخابات 1947 حتی لیست انتخاباتی هم نداده بودند و تا این اندازه ضعیف شده بودند! در انتخابات 1951، «پییر الجمیل» رسماً از دولت اسرائیل خواست تا به آنها کمک مالی کند و به این ترتیب برای اولین بار یک حزب عربی برای معادلات سیاسی داخلی خود از رژیم صهیونیستی کمک مالی دریافت کرد.
به نوشته «آلان مینارگ» (Alain Ménargues) خبرنگار برجسته فرانسوی در کتاب «أسرار حرب لبنان من انقلاب بشیر الجمیل إلى حرب المخیمات الفلسطینیة» (اسرار جنگ داخلی لبنان؛ از کودتای بشیر الجمیل تا جنگ در اردوگاههای فلسطینی)، «موشه شارت» وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی با تصریح به این نکته که «حزب کتائب شانس چندانی در انتخابات ندارد»، مبلغ 3هزار دلار به آنها کمک مالی کرد تا «متحدین اسرائیل در لبنان باشند.»
جالب است که نتیجه این کمک مالی هم دستیابی به تنها 3 کرسی از مجموع 77 کرسی پارلمان بود و به همین علت، حزب کتائب اساساً راهی به دولت پیدا نکرد؛ اما مسیر دریافت کمک مالی و خوشخدمتی به صهیونیستها برایشان گشوده شد.
سابقه خانواده الجمیل در مزدوری برای غرب
این میزان وابستگی و مزدوری به خارج در حیات شخصی «پییر الجمیل» مؤسس و رهبر حزب کتائب و خانواده وی موروثی است! خانواده «پییر الجمیل» در جنگ 1960 از مزدوران ارتش مشترک «فرانسه» و «انگلستان» بودند. شدت مزدوری آنها در جنگ مزبور به قدری بود که مجبور به فرار از لبنان و اسکان در مصر (تحت حمایت بریتانیا) شدند.
بعد از تثبیت پایه حکومت محلی (فدرال) مسیحیها در لبنان، خانواده وی به لبنان بازگشتند و او در روستای «بکفیا» سکونت گزیدند. پییر الجمیل نیز در 1905 در این روستا به دنیا آمد. آنها بعد از بازگشت به لبنان، در زمره مزدوران «انگلستان» قرار گرفتند و در سال 1914 با آغاز جنگ جهانی اول و حتی پیش از اعلام حالت فوقالعاده در لبنان، این سرزمین را ترک کردند؛ زیرا میدانستند با رویارویی علنی عثمانی و بریتانیا، در معرض خطر قرار خواهند گرفت.
اندکی بعد، بیار الجمیل از مصر به فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا رفت و در شهر «حیفا» سکنی گزید. از همان زمان، او دوستی شخصی وی با گروههای افراطی یهودی آغاز شد. او سالهای متمادی داروخانهای در حیفا داشت تا اینکه در ابتدای دهه 30 به درخواست فرانسه به لبنان بازمیگردد و به نیروی نیابتی آنها در زادگاه خود تبدیل میشود.
جمعبندی
مقاومت از اساس برای دستیابی به «استقلال» و در برابر زیادهخواهیهای «استعمار» و «متجاوز» پدید میآید. از همین منظر، مفهوم «استقلال» وابسته به تعریف «هویت ملی» است. در حالی که عموم لبنانیها هویت ملی خود را در امتداد یک هویت عربی میدانند و «مداخله خارجی» را به معنای دخالت کشورهای غربی و امپریالیسم یا تجاوز سرزمینی رژیم صهیونیستی میدانند؛ اما یک حزب در داخل لبنان هویت ملی را به صورت دیگری تعریف و تبلیغ میکرد. در نگاه آنان، مهمترین تهدید برای هویت ملی لبنان، همسایگان مسلمان آن بودند و لبنان نیز کشوری است که سیادت مسیحیها در آن نقش محوری دارد. در واقع از نگاه آنان، لبنان باید کشوری وابسته به قدرتهای بزرگ غربی باشد و حمایت رژیم صهیونیستی را جلب کند تا بتواند در برابر «اطماع» کشورهای اسلامی مقاومت کند!
علاوه بر «قبحزدایی از مزدوری یا وابستگی به خارج»، خطر بزرگ دیگری در اندیشه و ایدئولوژی حزب کتائب وجود دارد و آن خطر پنداشتن بخش مهمی از جمعیت لبنان است. بیتردید اکثریت لبنان را مسلمانان تشکیل میدهند؛ اما کتائب با نگاه افراطی به مسیحیت، عنصر سیادت مسیحیها را بخشی از هویت ملی لبنان میداند؛ هرچند آن را صراحتاً به زبان نمیآورد!
آنها با همین نگرش و ایدئولوژی، نقش بیبدیلی در آغاز جنگ داخلی لبنان ایفا کردند؛ موضوعی که در قسمت آینده تشریح خواهد شد.
انتهای پیام/