اقتصاد اسلامی” ـ ۴۰ |قیاس سیستم اقتصاد اسلام و اقتصاد اسلامی

گروه اقتصادیخبرگزاری صابرین نیوز؛ پرونده “اقتصاد اسلامی” بخش40 _صرف نظر از رویکردهای متفاوت در تحقیقات و آثار اقتصاد اسلامی، برخی واژه‌ها و مفاهیم مشترک در تمامی آنها به چشم می‌خورد. این مفاهیم، در رویکردهای فقهی، نئوکلاسیکی و تلفیقی، به وفور مورد استفاده قرار گرفته‌اند. مفاهیمی مانند مالکیت زمین، عدالت، رفع فقر، مساوات، انفاق، نقد نظام سرمایه‌داری و سوسیالیستی، اخلاق و اقتصاد، نقش دولت در اقتصاد و ممنوعیت ربا، از جمله مفاهیم مشترک در ادبیات اقتصاد اسلامی هستند.

از همین پرونده بیشتر بخوانید

اهمیت برخی از این مفاهیم به حدی است که شهید صدر، اقتصاد اسلامی را به عنوان سبک و اسلوبی برای تبدیل واقعیت‌های ناخواسته فعلی به مفاهیم و عملیات‌های معطوف به عدالت تعریف می‌کند. عدالت، به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در اقتصاد اسلامی، نقش محوری در تعیین اهداف و سیاست‌های اقتصادی این نظام ایفا می‌کند. اقتصاد اسلامی، به دنبال ایجاد نظامی عادلانه است که در آن، فرصت‌ها و منابع بطور عادلانه توزیع شوند.

تنوع و فراوانی مفاهیم مشترک در ادبیات اقتصاد اسلامی، نشان‌دهنده اهمیت و نقش آنها در شکل‌دهی به اقتصاد جوامع اسلامی است. این مفاهیم، هم در مباحث نظری، و هم در عملیات اجرایی برای ایجاد یک نظام اقتصادی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی، نقش کلیدی ایفا می‌کنند. برای درک بهتر اقتصاد اسلامی، باید به دنبال شاکله‌ای از اقتصاد بود که با استفاده از این مفاهیم، اهداف مورد نظر اسلام را در حوزه اقتصاد محقق سازد. برای ساماندهی بحث و دستیابی به یک نظم سیستمی در اقتصاد اسلامی، لازم است به نکات زیر توجه شود: 1) تبیین دقیق مفاهیم کلیدی و ارتباط آنها با یکدیگر، 2) بررسی مبانی نظری و فلسفی اقتصاد اسلامی، 3) ارائه چارچوبی برای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی اقتصادی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی. برای نزدیک شدن به این مهم و برای اینکه بحث نظم سیستمی خود را بیابد توجه به نکات ذیل ضروری می‏‌نماید.

1) در کتب اقتصادی مرسوم، دو مؤلفه اصلی برای معرفی و تعریف سیستم اقتصادی مورد استفاده قرار می‌گیرد: انگیزه فعالیت‌های اقتصادی انسان و نوع مالکیت بر ابزارهای تولید. انگیزه، به چرایی فعالیت اقتصادی انسان می‌پردازد، در حالی که مالکیت، به کارآمدی و پیامدهای توزیع درآمد توجه می‌کند. علاوه بر این دو مؤلفه، نقش دولت، توزیع درآمد، رشد اقتصادی و مدیریت نظام اقتصادی نیز مورد بررسی قرار می‌گیرند. با این حال، اهمیت انگیزه و مالکیت به حدی است که می‌توان با استفاده از آنها، سیستم اقتصادی را تعریف کرد. به عنوان مثال، سیستم اقتصادی سرمایه‌داری با انگیزه‌های مادی و مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید تعریف می‌شود. این تعریف، نشان‌دهنده اهمیت این دو مولفه در شناسایی و تمایز سیستم‌های اقتصادی است.

2) ادبیات اقتصاد اسلامی، اگرچه فاقد نظم و انسجام سیستماتیک است، اما حاوی مطالب متنوعی درباره ثروت‌های طبیعی، مالکیت زمین، حقوق کارگر، ممنوعیت ربا، عدالت و سایر موضوعات اقتصادی است. این موضوعات، شباهت ظاهری زیادی با عناوین رایج در سیستم‌های اقتصادی دارند، هرچند ممکن است در محتوا و جزئیات با آنها متفاوت باشند. در میان این مجموعه متنوع از مفاهیم و موضوعات، عناصر کافی برای طراحی یک سیستم اقتصادی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی وجود دارد. این عناصر، می‌توانند مبنایی برای ایجاد یک نظام اقتصادی متمایز از سیستم‌های رایج قرار گیرند. شباهت ظاهری موضوعات مطرح شده در ادبیات اقتصاد اسلامی با عناوین رایج در سیستم‌های اقتصادی، نباید ما را از تفاوت‌های محتوایی آنها غافل کند. این تفاوت‌ها، ناشی از مبانی فکری و ارزشی متفاوت اقتصاد اسلامی است. برای بهره‌برداری از ظرفیت‌های موجود در ادبیات اقتصاد اسلامی، لازم است این موضوعات و مفاهیم بطور دقیق دسته‌بندی و منسجم شوند. این امر، امکان طراحی یک سیستم اقتصادی کارآمد و منطبق با ارزش‌های اسلامی را فراهم می‌کند.

با استفاده از مفاهیم و موضوعات موجود در ادبیات اقتصاد اسلامی، می‌توان به راحتی مدلی از سیستم اقتصادی منطبق با اسلام طراحی کرد. این مدل، با بهره‌گیری از مفاهیمی مانند مالکیت زمین، حقوق کارگر، ممنوعیت ربا و عدالت، چارچوبی را برای فعالیت‌های اقتصادی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی فراهم می‌کند. این سیستم اقتصادی، از نظر مبانی فکری و فلسفی، با سایر سیستم‌های اقتصادی متفاوت است. با این حال، قابلیت مقایسه با آنها را نیز دارد. این امر، امکان ارزیابی و نقد سیستم اقتصادی اسلامی را فراهم می‌کند و به توسعه و تکامل آن کمک می‌کند. دکتر حسن سبحانی،  نظریه‌پرداز گرانقدر حوزه اقتصاد، در کتاب «ابهام‌زدایی از اقتصاد اسلامی» خاطرنشان می‌کند:

با انتخاب واژه‏‌های مورد کاربرد در سیستم اقتصادی از مجموعه ‌این مفاهیم و موضوعات به سهولت امکان ساختن و طراحی مدلی از سیستم اقتصادی متناسب با اسلام از موضوعیت کافی برخوردار می‌‏گردد. ضمن اینکه این سیستم به لحاظ مبانی فکری و فلسفی متمایز از سیستم‌‏های دیگر اقتصادی است اما در عین حال قابل مقایسه با آنها هم می‌‏باشد (ص 237).

در سیستم اقتصادی اسلام، نقش دولت‌ها و نحوه تخصیص بهینه منابع، با توجه به آموزه‌های اسلامی، قابل بحث و بررسی است. این مباحث، بصورت تکاملی و با در نظر گرفتن مبانی فکری و ارزشی اسلام، قابل توسعه و تعمیق هستند. اقتصاد اسلامی، به دنبال عاریه‌گیری روش‌های تحقیق اقتصاد لیبرال و جایگذاری واژه‌های دینی در آن نیست. بلکه، با رویکردی سیستمی، به بررسی عناصر و اجزای مرتبط با یکدیگر می‌پردازد. این عناصر، با داشتن ریشه‌ها و مبانی مشترک، سیستمی را در اقتصاد تشکیل می‌دهند که با سایر سیستم‌ها از نظر جهان‌بینی و ایدئولوژی متفاوت است. برخلاف رویکردهایی که صرفاً به عاریه‌گیری روش‌ها و ابزارها از اقتصاد متعارف می‌پردازند، اقتصاد اسلامی به دنبال ارائه یک نظام اقتصادی مستقل و مبتنی بر ارزش‌های خود است. این نظام، با در نظر گرفتن اصول عدالت، اخلاق و معنویت، به دنبال تحقق اهداف اقتصادی جامعه اسلامی است.

3) سیستم اقتصادی اسلام، مانند هر سیستم دیگری، بخشی مهم از سبک زندگی انسان و نحوه سلوک او در زندگی اجتماعی را نشان می‌دهد و می‌توان آن را به عنوان بخشی از فرهنگ اسلامی یا جامعه‌ای که اسلام در آن نقش اساسی دارد، در نظر گرفت. چه اینکه مباحث سیستم اقتصادی اسلام، نمی‌توانند مستقل از مکتب دینی یا بی‌توجه به مضامین آن باشند. این سیستم، از مکتب، ایدئولوژی و جهان‌بینی اسلامی نشأت می‌گیرد که بستر حرکت و کارکرد آن را فراهم می‌کنند. درواقع سیستم اقتصادی اسلام، از طریق اتکا به بایدها و نبایدهای جهان‌بینی توحیدی، از سطح سیستم‌های ساده به سیستم‌های اجتماعی و فرهنگی ارتقا می‌یابد. درعین‌حال در این سیستم، انسان مسلمان به جای ایفای نقش تعیین‌شده، خود نقش‌آفرینی می‌کند و در تکامل سیستم اقتصادی و سایر سیستم‌های اجتماعی اسلام سهیم می‌شود.

4) محققان برای تبیین سیستم اقتصادی اسلام، نیازمند بهره‌مندی از احکام اقتصادی فقه، نظام‌های عقیدتی و اخلاقی دین هستند. مطالعه سیستم اقتصادی، نیازمند به کار بستن رویکرد فقهی به احکام اقتصادی اسلام است و نمی‌توان در مباحث سیستمی، برای عقاید، احکام و اخلاق، جایگاه مناسبی قائل نشد. نادیده گرفتن این عناصر مهم، می‌تواند منجر به حذف بخش‌های اساسی مضمون و ساختار سیستم اقتصادی اسلام شود. از سوی دیگر، عدم آشنایی مبنایی با احکام فقهی، اصول عقیدتی و مبانی اخلاقی اسلام، می‌تواند منجر به ورود عناصر غیردینی و استحاله مفاهیم در سیستم اقتصادی شود. اقتصاددانان غیرمرتبط با موازین دینی، همواره در معرض لغزش پذیرفتن و مداخله دادن مفاهیم غیردینی به نام دین در اقتصاد هستند. همچنین، اسلام‌شناسان غیرمرتبط با موازین اقتصادی نیز از خطر این لغزش در امان نیستند. بنابراین، احتیاط و دقت در تبیین سیستم اقتصادی اسلام نیز ضروری است.

5) سیستم اقتصادی اسلام، مانند هر سیستم دیگری، بر رفتارهای اقتصادی تأثیرگذار است و آنها را شکل می‌دهد. اگرچه رفتارها می‌توانند سیستم را تغییر دهند، اما جریان تأثیر سیستم (با روح جهان‌بینی و ایدئولوژی دینی) بر رفتار، قوی‌تر و تعیین‌کننده‌تر است. سیستم اقتصادی اسلام، بستری برای شکل‌گیری رفتارهای اقتصادی مبتنی بر اسلام و در نتیجه، تولید تئوری‌های اقتصادی اسلامی فراهم می‌کند. این سیستم، شرایطی مشابه شرایط مورد نیاز برای کشف تئوری‌های ابطال‌پذیر در علم اقتصاد تجربی را ایجاد می‌کند. همچنین سیستم اقتصادی اسلام، با تولید رفتارهای اقتصادی آمیخته با اسلام، زمینه‌ساز تولید تئوری‌های اقتصادی منتسب به اسلام می‌شود.

به همین دلیل، محققان به دنبال ایجاد تئوری‌هایی برای علم اقتصاد اسلامی، باید هدف خود را در سیستم اقتصادی اسلام جستجو کنند. سیستم اقتصادی، رفتارهای اسلامی را در اقتصاد شکل می‌دهد. زمانی که رفتارهای اقتصادی مبتنی بر اسلام باشند، روش‌شناس می‌تواند آنها را تبیین کرده و تئوری‌هایی از آن‌ها استخراج کند، که در نهایت به علم تجربی منجر می‌شود. بنابراین، سیستم اقتصادی اسلام نقش اساسی در تحقق علم اقتصاد اسلامی ایفا می‌کند. این سیستم، با ایجاد رفتارهای اقتصادی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی، زمینه را برای تولید دانش اقتصادی منطبق با اصول و مبانی اسلام فراهم می‌کند.

6) سیستم اقتصادی اسلام، از نظر ساختار و محتوا، همواره شرایطی «نسبی» دارد. به این معنا که می‌تواند سیستمی با درجات متفاوتی از دینی بودن باشد. در جوامعی که میزان عمل مردم مسلمان به آموزه‌های اسلامی کم است، سیستم اقتصادی ضعیف‌تری از اسلام وجود دارد. در مقابل، با افزایش آموزش، فهم عمومی و تأثیرپذیری از اسلام، میزان عمل به احکام، باور به عقاید و تخلق به اخلاق اسلامی افزایش می‌یابد و سیستم اقتصادی با درجه بالاتری از اسلامیت شکل می‌گیرد. سیستم اقتصادی اسلام، واقع‌بین است و ایده‌آل‌گرا نیست. این سیستم، با توجه به واقعیت‌های موجود در جوامع اسلامی، به دنبال ارائه راهکارهای عملی است و از پرداختن به مقولات انتزاعی و دست‌نیافتنی پرهیز می‌کند. سیستم اقتصادی اسلام، در هر لحظه از زمان، هم اسلامی و هم واقعی است. این سیستم، قابلیت انطباق با شرایط متغیر را دارد و می‌تواند با فراهم شدن شرایط برای عمل بیشتر مردم به آموزه‌های اسلامی، به سطوح بالاتری از اسلامیت دست یابد. این وضعیت انعطاف‌پذیر، نشان‌دهنده آن است که سیستم اقتصادی اسلام، نسبت به تحولات ذهنی مردم، تغییرات خواسته‌ها، هنجارها، دغدغه‌ها و تکنولوژی، بی‌تفاوت نیست.

با اوصاف فوق‌آمده، به نظر می‌رسد بهترین تلقی از اقتصاد اسلامی، همین رویکرد به سیستم اقتصادی اسلام است. این رویکرد، هم بر مبنای آموزه‌های دینی استوار است و هم قابلیت‌هایی را در اختیار اقتصاددانان مسلمان قرار می‌دهد که برای پژوهش و تحقیق به آنها نیاز دارند. این نگرش، تا حد زیادی با تجربه سیستم‌های دیگری که در جهان پیرامون ما وجود دارند و حتی قرن‌ها فعالیت کرده‌اند، همخوانی دارد. سیستم اقتصادی اسلام، با توجه به شرایط متغیر و نیازهای جامعه، قابلیت انطباق و تکامل را دارد. همان‌طور که مرکانتیلیسم در بستر سرمایه‌داری قرون 16 و 17 و اقتصاد متعارف در بستر انقلاب صنعتی قرون 18 و 19 شکل گرفت، سیستم اقتصادی اسلام نیز نیازمند تطابق با شرایط و مقتضیات خاص خود است. مؤلفه‌های سیستم اقتصادی اسلام باید بر اساس اصول حاکم بر اقتصاد در اسلام بازتعریف، طراحی و در عمل پیاده شوند. این فرایند، ممکن است دهه‌ها به طول انجامد تا زمینه‌ساز شکل‌گیری تحقیقات تجربی و عملی در زمینه سبک زندگی اقتصادی مسلمانان شود. تنها در پی چنین تحولی است که علم اقتصاد مبتنی بر سیستم اقتصادی اسلام امکان ظهور می‌یابد. بنابراین، اولویت اصلی در شرایط فعلی، فراهم آوردن بستری مناسب برای طراحی و ساختاربندی سیستم اقتصادی اسلام است. این سیستم اقتصادی، همان چیزی است که می‌توان آن را «اقتصاد اسلامی» نامید.

انتهای پیام/

ممکن است شما دوست داشته باشید
پیام بگذارید