ریشه‌های افراط‌گرایی خشونت‌آمیز در منطقه چیست؟

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری صابرین نیوز، 12 فوریه روز جهانی پیشگیری از افراط‌گرایی خشونت‌آمیز منجر به تروریسم است. این روز بر اساس قطعنامه 243/77 مجمع عمومی سازمان ملل متحد تعیین شده و هر سال در 12 فوریه گرامی داشته می‌شود. هدف از نام‌گذاری این روز، افزایش آگاهی درباره تهدیدات ناشی از افراط‌گرایی خشونت‌آمیز و تقویت همکاری‌های بین‌المللی در مقابله با این پدیده است.

به همین مناسبت، گفت‌وگویی با مرتضی سیمیاری، کارشناس مسائل غرب آسیا ترتیب داده‌ایم تا ابعاد افراط‌گرایی خشونت‌آمیز در ایران و منطقه غرب آسیا را بررسی کنیم. در این مصاحبه، به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مؤثر در افراط‌گرایی، تأثیر جریان‌های سلفی و تکفیری در ایران، نقش نهادهای دینی و مدنی در مقابله با این پدیده و تأثیر تنش‌های ژئوپلیتیکی منطقه‌ای بر رشد تروریسم پرداخته‌ایم. 

همچنین، نقش شبکه‌های اجتماعی در گسترش یا مهار افراط‌گرایی و پیشینه اجتماعی و اقتصادی افرادی که جذب گروه‌های افراطی می‌شوند از دیگر موضوعات این گفت‌وگو است. مشروح این گفتگو به شرح ذیل است:

به نظر شما، مهم ترین ریشه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراط گرایی خشونت آمیز در منطقه غرب آسیا و به ویژه ایران چیست؟ در سال های اخیر حوادث تروریستی در جنوب شرق کشور افزایش یافته اند، آیا این به معنای شدت یافتن افراط گرایی در این منطقه بوده است؟ یا عوامل دیگری در این زمینه نقش داشته اند؟

سیمیاری: در میان تحولات امنیتی در سال‌های اخیر مسئله افراط‌گرایی (Extremism) یکی از پیچیده‌ترین موارد شکل‌گرفته بوده است، در همین ابتدا باید اشاره کرد که اقسام متفاوتی از افراط‌گرایی شکل‌گرفته است و به یک صورت‌مسئله جهانی تبدیل‌شده است، به عبارتی دقیق‌تر مسئله افراط‌گرایی حالتی سیال (ژله‌ای) داشته و از مرزهای ملی عبور کرده است، اما رنگ آن در غرب آسیا و آسیای میانه به دلایل متعدد پررنگ‌تر شده است.

یکی از دلایلی که خاورمیانه سهم بیشتری در مسئله افراط‌گرایی پیدا کند، حضور شبکه تارعنکبوتی سرویس‌های اطلاعاتی فرا منطقه‌ای و نیز نیروهای نظامی متجاوز خارجی در این محدوده است که پس از یازدهم سپتامبر وارد محیط پیرامونی شده تا روی تعاملات درونی اثرگذار باشند. این اثرگذاری بیرونی باعث شده است تا مسئله افراط‌گرایی در منطقه دارای ساختار شبکه‌ای، کنش عملیاتی و گستردگی میدانی شده و به‌مرور سازمان‌دهی بیشتری پیدا کند، این شبکه جدید افراط‌گرای به دلیل دست‌کاری‌های متعدد و جهش ژنتیکی روی‌داده در آن خاصیت تروریستی نیز پیداکرده است.

 

در مورد ریشه و انگیزه‌های رشد افراط‌گرایی ساده‌ترین صورت‌ مسئله مربوط به نظریه «محرومیت نسبی» است که در آن به این موضوع اشاره می‌شود که در برخی مناطق به سبب شرایط طبیعی نفوذناپذیر، نداشتن تعامل بیرونی و مرکزگریزی و ناسازگاری با دولت مرکزی به‌تدریج مولدهای افراط‌گرایی فعال‌شده است.

در این نظریه مسائلی چون فقر، محرومیت، تعصب و نیز آموزش‌وپرورش فرصتی را برای جریان‌های ایدئولوژیک فراهم کرده است که به روندهای سیاسی موجود پاسخ خشونت‌آمیز بدهند. به‌عنوان‌مثال در یک پژوهش به این موضوع اشاره‌شده است که زبان بلوچی در استان سیستان و بلوچستان حتی ازنظر کلامی و لسانی نیز خشونت‌آمیزتر از سایر زبان‌ها و گویش‌ها در سایر استان‌ها بوده و این مسئله ریشه در نظریه محرومیت نسبی دارد.

اما بررسی‌های دقیق‌تر حکایت از آن دارد که رشد افراط‌گرایی ترکیبی از عوامل متعددی است که شامل عامل بیرونی (خارجی) و عوامل درونی دارد که در این پارادایم عامل بیرونی کاتالیزگر مسائل داخلی است، درواقع افراط‌گرایی در قالب سازمان از مجموعه شبکه‌های غیررسمی تشکیل‌شده است که با تکیه‌بر منازعات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارای هویت شده و به‌مرور جنبشی گردیده و توسط عامل خارجی (سرویس‌های اطلاعاتی و نظامی) شکل تروریستی پیداکرده است.

درباره ایران و پدیده افراط‌گرایی شاهد موج پنجم از تروریسم بین‌المللی هستیم، در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران درگیر مبارزه با سازمان‌های پیچیده افراط‌گرا، التقاطی و ایدئولوژیک است که مشخصه‌های موج‌های پیشین افراط‌گرایی یعنی آنارشی بودن، هیستریکی، چپ‌گرایی و نیز ایدئولوژیک بودن را به‌صورت هم‌زمان داشته و از سوی به دلیل دست‌کاری بیرونی به‌شدت جهش‌یافتگی نیز پیداکرده است.

پدیده افراط‌گرایی در ایران از نظریه محرومیت نسبی تبعیت نکرده و وابستگی به عامل بیرونی داشته و به عبارتی ساده پروکسی‌وار عمل می‌کند، یک داده یابی درباره پدیده رشد افراط‌گرایی در ایران حکایت از آن دارد که ریشه‌های اولیه این مسئله پس از حاکمیت پل برمر بر عراق و احیای «نو سلفی‌گری» شکل‌گرفته است. دریکی از شماره‌های نشریه جماعت توحید و جهاد که در سال 2014 منتشرشده است روی این موضوع تأکید شده است که جنبشی شدن افراط‌گرایی در ایران تابعی از پدیده‌هایی چون هجرت (مهاجرت خارجی) و گستردگی سرزمینی بوده است، همین جمله کافی است تا متوجه شویم زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در رشد افراط‌گرایی در داخل ایران تنها نقش کاتالیزی داشته و اما سنتز اصلی کاملاً عنصری با جنس خارجی است.

ایران به عنوان کشوری با اکثریت شیعه، چگونه در معرض تأثیرپذیری از جریانهای تکفیری و تروریستی غالباً سلفی قرار دارد؟ آیا الگوهای مشابهی از افراط گرایی درون جامعه  ایران هم مشاهده می‌شود؟

سیمیاری: رشد پدیده افراط‌گرایی در ایران باهدف گیری کانونی در مناطق اهل سنت نشین به دو شکل صورت گرفته است، افراط‌گرایی تبلیغی و افراط‌گرایی سیاسی که هر دو تابع متغیرهای بیرونی است، درباره رشد این شبکه و اثر عامل بیرونی ذکر این نکته جالب‌توجه است که موسسه ارتباطات اسلامی عربستان بودجه مصوب سالانه تبلیغی برای گسترش سلفیت در کشورهای اسلامی داشته تا جایگاه هژمونیک برای عربستان سعودی ساخته شود. این بودجه شامل 5 درصد از درآمد سالانه نفتی آن کشور است.

ساخت مدارس و مراکز آموزش قرآن و اعطای کمک مالی به آن‌ها، اعطای بورسیه تحصیلی، توزیع بلیت رایگان حج، ساخت مساجد و استفاده از شیوخ سلفی و گسترش شبکه‌های رسانه‌ای تبلیغی بخشی از این اقدامات در سال‌های اخیر است.

مولوی عبدالحمید سربازی درباره رشد شبکه تبلیغی افراط‌گرایی در ایران به‌ویژه مناطق اهل سنت نشین نوشته است: چندنفری انگشت‌شمار در این اواخر از اندیشه‌های ابوالاعلی مودودی متأثر شده و به منطقه آمده‌اند و یک یا دو نفر نامقلد و شماری دانش‌آموختگان دانشگاه دولتی مدینه منوره جامعه الاسلامیه به ریاست پادشاه عربستان سعودی با مدارکی معادل کارشناسی و کارشناسی ارشد در منطقه هستند. اکثر این دانش‌آموختگان بلوچ به علت وجود عوامل متأثر از اندیشه‌های مودودی «سید قطب» و محمد بن عبدالوهاب نجدی در میان اساتید آن دانشگاه با تفکری مثلث از سه ضلع مودودیت؛ بی‌بندوباری در مذهب وهابیت به وطن بازگشته‌اند.

اما علاوه بر سلفی تبلیغی در مناطق اهل سنت شاهد رشد افراط‌گرایی سیاسی نیز بوده‌ایم که تفسیر قابل‌توجهی دارد، این جریان با هدایت سرویس اطلاعاتی خارجی و معاند از میان طبقه متوسط شهری یارگیری کرده و به‌مرور به آن‌ها جهت‌گیری اعتقادی می‌دهد. هدف افراط‌گرایی سیاسی ایجاد شبکه‌ای سازمان‌یافته است که اغلب مقاصد تروریستی دارد، انجمن جوانان صدای عدالت در شه زاهدان نمونه بارز چنین اقدامی است که از دل آن برای گروهک تروریستی جندالله یارگیری شده است.

نقش سازمان های مردم نهاد و نهادهای مذهبی(مانند حوزه های علمیه سنی و شیعه) را در پیشگیری از گسترش اندیشه های افراطی در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این نهادها پتانسیل بیشتری برای ایفای نقش مؤثر دارند؟ 

سیمیاری: پاسخ به این سؤال در کلام رهبر عزیز انقلاب اسلامی تجلی‌یافته است، معظم له در دیدار با جمعی از مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه در بخشی از بیانات مهمشان فرمودند که در مقابل شمشیرهای خون‌ریز تبلیغات دشمنان، تبلیغ را اولویت اول بدانیم، این کلام راهبردی کلید برادری و تقریب مذاهب در برابر تبلیغ افراط‌گرایی خواهد بود.

مبارزه با فرآیندهای تروریستی دووجهی است: بخشی در رزمایش‌های متعدد هیبریدی (همکاری مشترک وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فراجا) در مناطق مستعد شکل‌گرفته است اما وجه دوم آن بااهمیت‌تر بوده که شامل تبلیغ در برابر تکفیر است.

جامعه حوزوی کشور در این مسیر نقش به سزایی دارد، زیرا مبارزه فرهنگی با تبلیغ تروریسم هم جاذبه بیشتری داشته و هم هزینه اجرای آن کمتر است ازاین‌رو نقش حوزه و جامعه روحانیت در مبارزه با تبلیغ بسیار بااهمیت خواهد بود، لازم است مسیر فرهنگی کشور متناسب با تغییرات محیطی دچار دگرگونی شود این تغییر در حال حاضر کند بوده و وجه مبارزه امنیتی با تبلیغ از مقابله فرهنگی پیشی گرفته است، درحالی‌که این دو باید متناسب با یکدیگر گام بردارند. البته شاهد برخی اشکالات بودجه‌ای نیز در این مسیر بوده‌ایم مانند عدم توجه دقیق به برخی مؤسسات فرهنگی چون جامعه المصطفی که می‌تواند بار تبلیغ فرهنگی را به دوش بکشند.

به نظر شما، چه ارتباطی بین تنش های ژئوپلیتیک منطقه (مانند بحران یمن، سوریه یا افغانستان) و رشد افراط گرایی و تروریسم در ایران و همسایگانش وجود دارد؟ آیا ایران میتواند الگویی برای همکاریهای منطقه ای در مبارزه با افراط گرایی ارائه دهد؟

سیمیاری: جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس ایجاد «امنیت پایدار» را اصلی اساسی برای خود می‌داند، به‌ویژه آنکه دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز به‌صورت تصاعدی تروریسم را اشاعه داده‌اند، جنس این اشاعه تروریسم افراط‌گرایانه مبتنی بر قرائت‌های سختگیرانه، غیرمنطقی و قشری بوده که در سطحی شدید با جرائم ارتکابی باعث تنش‌آفرینی شده است.

دشمن برای تنش‌آفرینی روی ایجاد واحدهای خودمختار، آنارشیک و قطبی سرمایه‌گذاری پرهزینه‌ای انجام داده تا الگوهای دوستی و دشمنی منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار داده به‌اصطلاح تنش‌ها را ژئوپلیتیک کند. بخشی از این تنش‌ها مربوط به افراط‌گرایی و سیاست‌گذاری‌های مربوط به آن است.

در دهه 90 میلادی و پس آر فروپاشی شوروی بخشی از این تنش‌ها در حوزه قفقازی با تکیه‌بر نظریه جک اسنایدر تسری پیدا کرد، در آن زمان آمریکایی‌ها اعتقاد داشتند که برای مهار جمهوری‌های تازه متولدشده باید خیزش‌های دینی را بر جوامع آسیای میانه تسری داد. در این دوران شاهد رشد موج‌های ناسازگاری‌های افراط‌گرایانه‌ای بودیم که خشونت را به‌عنوان اقدام جهادی تبلیغ می‌کرد، در آن مقطع سازمان‌ها و گروهک‌هایی شکل گرفت که تقریبی، تکفیری، جهادی، سیاسی و تبلیغی بودند، آمریکا برای کنترل منطقه حتی این مدل را به منطقه آسیای جنوب شرقی نیز تسری داده که نمونه آن گروه سانتوسو در اندونزی بود که خود را مجاهدین شرق می‌نامیدند.

نکته قابل‌توجه دیگر آنکه این گروهک‌های دست‌ساز و افراط‌گرا در دهه 90 میلادی اغلب به‌صورت خطی با عاملیت تروریستی عمل می‌کردند که مبارزه با آن ساده‌تر بود اما در دهه بعدی دچار جهش ژنتیکی گردیده و موکولی و شبکه محور شدند که اغلب در افغانستان و جنوب یمن زیست داشتند.

مدل مبارزه جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک الگوی خاص با عنوان «مکتب تهران» چندمرحله‌ای و فازبندی شده بوده که به‌عنوان الگویی مناسب برای سایر کشورهای همسایه نیز عمل کرده است، در مکتب تهران مبارزه با تروریسم از دیدبانی کانون‌های رشد ترور و افراط‌گرایی آغازشده و در پله بعدی با عایق‌بندی شبکه افراط‌گرایی رشد چشم‌گیری پیداکرده است.

جمهوری اسلامی ایران از سال 2012 و با تحولاتی در شمال آفریقا و غرب آسیا نقش خود را به‌عنوان عامل پیشگیری ترقی داده و حتی شبکه همکار با خود که متشکل از مجموعه کشورها و نیروها بوده را نیز پدید آورده که به محور مقاومت و همکاران آن (چین و روسیه) معروف است.

مکتب تهران توانست حتی بر نظریه مکتب کپنهاگ که بر نظریه‌های امنیتی منطقه‌ای تکیه دارد رجحان پیداکرده و توجه سرویس‌های مختلف بین‌المللی را به خود جلب کرده تا جایی که مبارزه با داعش به شیوه مکتب تهران در دانشگاه‌های کشورهای غربی در حال حاضر یک کیس مطالعاتی مهم است.

درحالی‌که نظریه کپنهاگ بر تقسیم‌بندی منطقه‌ای و اصالت قدرت تأکید دارد، نظریه مکتب تهران بر توازن قوا، ترتیبات امنیتی و پاسخ‌گویی متغیر بر تهدیدات امنیتی تأکید داشته است و برخلاف نظریه کپنهاگ نقش قیم‌مآبانه برای خود قائل نیست و بر همکاری منطقه‌ای تأکید دارد.

نقش پلتفرم های فضای مجازی در گسترش یا مهار افراط گرایی در میان جوانان ایرانی چگونه است؟ آیا فیلترینگ و محدودسازی محتوا راهکار مناسبی است یا باید به استراتژی های جایگزین فکر کرد؟

سیمیاری: رشد سریع پلتفرم‌های مختلف و اینترنت یک عامل دوسویه است، از جهتی باعث رشد آگاهی‌ها اجتماعی شده اما از سویی کشورها به‌ویژه حوزه غرب آسیا را با مسئله تروریسم سایبری روبه‌رو کرده است. تروریسم سایبری در حوزه حملات رزمی و غیر رزمی طبقه‌بندی می‌شود.

تروریسم سایبری در حال حاضر به شیوه‌های متعدد چون حمله به رایانه‌ها، شبکه اطلاعات، ارعاب و سازمان‌دهی گروه‌های تروریستی قابل دسته‌بندی است. نکته قابل‌توجه آنکه فضای سایبری باعث شد تا گروه‌های افراط‌گرا بتوانند حوزه محدود خود را بسط داده و حتی دارای محدوده جغرافیایی شوند، یکی از کلاسیک‌ترین گروه‌های افراط‌گرا که روی تروریسم سایبری فعال بوده است القاعده و پس‌ازآن داعش است.

عبدالله بن محمد از تئوریسین‌های القاعده درباره اثرات تروریسم سایبری در تبلیغ نوشته است که جهاد الکترونیک در سال 2010 باعث تکامل القاعده شده است. او در ادامه نوشته است که فراخوان‌های اینترنتی انتشار تصاویر خشونت‌آمیز باعث می‌شد که بسیاری از واحدهای دفاعی در سوریه بدون جنگ وضعیت خود را ترک کرده و بدون شلیک گلوله توسعه سرزمینی پیدا کنیم.

داعش نیز با استفاده از دابق و شبکه اعماق ارگان‌های خبری خود نیز از همین شیوه استفاده کرده است. شواهدی نشان می‌دهد که گروهک تروریستی تحریرالشام نیز در سال 2024 از همین شیوه برای فتح دمشق استفاده کرده است.

راه‌اندازی کانال‌ها و شبکه‌های آنلاین خبری، کمپین سازی و ساخت بازی‌های رایانه‌ای بخشی دیگر از مدل‌های تروریسم سایبری است، به زبان فارسی شایع‌ترین اقدامات تروریستی در حوزه اینترنت توسط واحدهای سایبری گروهک تروریستی منافقین در کمپ اشرف 3 صورت گرفته است.

همچنین واحد 8200 موساد و واحد اطلاعات خارجی سعودی نیز در این زمینه به‌مرور فعال‌شده‌اند تا جایی که در اغتشاشات سال 1401 که معروف به آشوب‌های هیبریدی بود این واحدهای متعدد در هر دقیقه بیش از 200 دروغ را منتشر می‌کردند.

ازاین‌رو راه مقابله با افراط‌گرایی و تروریسم سایبری در حال حاضر هدفمندی پلتفرم‌های خارجی و توسعه پلتفرم داخلی به سویی است که بتواند خاصیت ب حفاظت عمومی و جنبه پدافندی نیز داشته باشد.

جوانان جذب شده به گروههای افراطی در ایران معمولاً از چه گروه های اجتماعی یا اقتصادی هستند؟ آیا فقر، بیکاری یا احساس تبعیض در این گرایش نقش داشته و دارد؟

سیمیاری: جذب جوانان به‌سوی گروه‌های افراط‌گرا معمولاً در دسته‌های آسیب‌پذیر اجتماعی مبتنی بر نظریه محرومیت نسبی بیش از سایر گروه‌ها است، در یک تحقیق که درباره جذب جوانان اهل سنت به داعش صورت گرفته روی این موضوع تأکید شده است که به ترتیب انگیزه‌های اعتقادی، شبکه‌های ماهواره‌ای، ارتباط مستقیم با عناصر تشکیلاتی، حاکم شدن احساسات، تروریسم سایبری، فقر و انگیزه‌های شخصی در عضویت در این سازمان تروریستی نقش داشته است.

در این تحقیق به این موضوع اشاره‌شده است که انگیزه‌های اقتصادی، فقر و مسائل مرتبط با محرومیت نسبی تنها 18 درصدی در جذب به گروهک‌های تروریستی داشته و عوامل انگیزشی، اعتقادی، تبلیغاتی، شبکه‌ای و ارتباطی نقش 82 درصدی داشته است.

این درصدها به‌خوبی نشان می‌دهد که عامل اجتماعی بر عامل اقتصادی در جذب به‌افراط گرایی پیشی محسوسی دارد، عبدالحسن‌المهاجر سخنگوی وقت داعش درباره جذب نیرو به سازمان مطبوع خود نوشته است که داعش موفقیت خود را مدیون درگیری مستقیم اجتماعی می‌داند، هر چه دامنه این اجتماعی شدن یا همان درگیر شدن افزایش یابد؛ عضویت به داعش نیز حالت افزایشی پیدا خواهد کرد.

جمع‌بندی این تحقیق نشان می‌دهد که جریان‌های افراط‌گرا و تکفیری رشد خود را به شکل ویروسی انجام داده و موفقیت خود را مرهون دو نکته هستند، اولین آن انتشار، استماع کلام و اعتقاد فکری است و دیگری بهره‌گیری از ابزارهای نوین ارتباطی است که افراط‌گرایان را به شکل منجی‌وار نمایش می‌دهد.

 

انتهای پیام/

ممکن است شما دوست داشته باشید
پیام بگذارید